من نمیدونم چرا هممون و همتون و حتى همشون فکر میکنیم ازدواج جالب نیست.

در حالیکه خیلى خوب و جالب و قشنگ و همه چیز تمومه. من هم بعد از ازدواج فهمیدم.

داشتن یه دوست براى همیشه تا آخر عمر جالب نیست؟ 

داشتن یه دوستى که در تمام لحظات هست ، توى مشکلات مطمئنى کمکت مى کنه ، توى دردها کنارت میاد ، میتونى همیشه درباره رنجهات باهاش حرف بزنى ، باهم توى هرجایى که بخواین دلقک بازى دربیارین و بعداً از به یاد آوردنشون کلى بخندین ، کسى که در ارتباط با شغل، فامیل، جامعه حمایتت مى کنه.

به نظرم خیلى زندگى بخش میاد این ارتباط.

البته که یه ازدواج خوبه که این شکل رو داره.

پس چرا میگن سخته؟ چون عجله داریم.

تا دوستت دیکشنرى مغز تو رو بفهمه ، تا با مسئولیتها و شرایط جدید تطبیق پیدا کنى ، تا تو دیکشنرى مغز اون رو بفهمى ، تا بتونید شادى هاى همدیگه رو توى عمل مشترک کنید ، تا هرکسى بتونه گذشته شخصى و خانوادگى و کودکیو و هرچیز دیگه اى رو کاملاً افشا کنه و از این قبیل چیزها زمان میبره

اما در همین حین که داریم سختى میکشیم ، بسیار لذت هم میبریم ، اون لحظات مسخره بازى و درک هاى عمیق و زندگى کردن زیبا هم میان و میرن، سختى ها هم همینطور . با گذر زمان و تلاش آدما سختیها کمتر و لذتها بیشتر میشه.

فقط براى شروع باید همراه خوبى باشید و همراه خوبى هم به پستتون بخوره. 

به نظر من سخت ترین قسمت همینجاست.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها