در این دوره از تاریخ ایران

زنى بود که خوشحال بود

زنى بود که لذت مى برد

زنى بود که از اینکه اینجا و در این دوره به دنیا آمده بود ، شاد بود.

زنى بود که با حجابش مشکلى نداشت

زنى بود که فمنیست نبود

زنى بود که خانه دار بود

زنى بود که تمام اعضاى خانواده اش را دوست میداشت.

زنى بود که زن ها را دوست مى داشت

زنى بود که على رغم زخم هایش ، فکر مى کرد مردهاى خوب و مهربان وجود دارند

زنى بود که مادر شدن را بزرگترین انقلابها میدانست

زنى بود که کار را رسالتى داوطلبانه میدانست نه انجام فعلى براى گذر معیشت

زنى بود که معتقد بود هیچگاه نمى میریم؛ حتى با نابودى جسم

زنى بود که فکر مى کرد انسانها تولدشان را خودشان انتخاب کرده اند، با تمام جزییات

زنى بود که زبان فارسى را زیباترین زبان جهان مى دانست و هیچ زبان دیگرى بلد نبود

زنى بود که از مهاجرت غمگین مى شد

زنى بود که آرایش نمى کرد

زنى بود که لباس هاى مهمانیش همه، پوشیده بودند

زنى بود که از قرآن خوشش میامد و همه انواع موسیقى را گوش مى کرد و همه انواع کتاب ها را مى خواند و قورمه سبزى درست مى کرد با ته دیگ زعفرانى یا کباب کوبیده یا کوفته تبریزى 

زنى بود که نان مى پخت

زنى بود که رقص عربى را دوست داشت و رقص سماع یاد میگرفت

زنى که دامن را ببشتر از شلوار مى پسندید

زنى بود که تخصصش "مطالعات عشق" بود

زنى بود که سیگار نمى کشید

زنى بود که به ادبیات کشورش افتخار مى کرد

زنى بود که گوشهایش را در جوانى سوراخ کرده بود

زنى بود که با همسرش درباره همه چیز حرف مى زد

زنى بود که با سبدى حصیرى به خرید مى رفت

زنى بود که شب را بیشتر دوست داشت

زنى بود که با آدمها مهربان بود

زنى بود که هیچ دوستى نداشت

زنى بود که اشتباه مى کرد

زنى بود که عاشق بود

زنى بود که عاشق مرد


در این دوره از تاریخ این زن ، وجود داشت.

اما گویا تلاش مى کرد، زنده بماند.

زنى بود با چشمهاى روشن


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها